پیغام مدیر :
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش به من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
 
 
.
سامانه پیامکی بافق پیام رسان
جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس
سامانه پیامکی 1334 1333 5000 آمادگی دریافت اس ام اس های زیبای شماست :
.

کانال تلگرام دنیای پیامکهای ناب

.

کانال تلگرام دنیای پیامک

..

جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس/حوادث

تازه های سرگرمی

.
 



.
لطیفه های خنده دار مخصوص کودکان
نوشته شده در سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲
ساعت : 17:19
نویسنده : ℜ℮zα
شمارش

دیوانه ای لب چاه نشسته بود و می گفت: هفت هفت هفت...

شخصی به او رسید و گفت: برای چه هفت هفت می گویی؟

دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت: هشت هشت هشت...!


سهم بیشتر

دو نفر با هم شریکی شتری خریدند. دو سومش را یکی داد و یک سومش را دیگری.

اتفاقاً سیل آمد و شتر را با بارش برد و اختلاف پیدا شد و پیش حاکم رفتند.

حاکم به آن ها گفت: کدامیک سهم بیشتری دارید؟ مرد اول گفت: من.

حاکم گفت: چون تو سهم بیشتری داری سهم تو بر شتر سنگینی کرده

و شتر را غرق کرده پس باید سهم طرف دیگر را بدهی.



سوال نیمه شب

اولی: می شود یک سوال از شما بکنم؟

دومی: نه! آخر مرد حسابی ساعت سه نصفه شب هم وقت سوال پرسیدن است!؟

اولی: متشکرم. می خواستم بدانم ساعت چند است.



پیانو

پزشک: خوب من گچ دستت را باز می کنم تا دیگر ناراحتی نداشته باشی.

بیمار: متشکرم دکترجان. حالا می توانم پیانو بزنم؟

پزشک: بله جانم حتماً.

بیمار: آخ جون. چون من تا حالا، پیانو زدن بلد نبودم.



راه حل

اولی: اگر تلویزیون روشن نشد، چی کار کنم؟

دومی: هلش بده، بذار کانال دو!



تیراندازی

شخصی از تیراندازی پرسید: آقا! شما چکار می کنید که همیشه تیرتان به وسط دایره ی هدف می خورد؟

تیرانداز گفت: این که کاری ندارد، من اول تیر را می اندازم، بعد می روم دور آن یک دایره می کشم!



آژانس!

گدایی به مرد پولداری رسید و گفت: آقا لطفاً 200 تومان به من بدهید تا با اتوبوس  به منزل بروم.

پولدار گفت: می بخشید، من فقط 10000 تومانی دارم.

گدا گفت: اشکالی ندارد، مجبورم با آژانس بروم!



:: موضوعات مرتبط: لطیفه های خنده دار کودکانه
:: برچسب‌ها: لطیفه های خنده دار مخصوص کودکان