پیغام مدیر :
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش به من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
 
 
.
سامانه پیامکی بافق پیام رسان
جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس
سامانه پیامکی 1334 1333 5000 آمادگی دریافت اس ام اس های زیبای شماست :
.

کانال تلگرام دنیای پیامکهای ناب

.

کانال تلگرام دنیای پیامک

..

جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس/حوادث

تازه های سرگرمی

.
 



.
کانال تلگرام بارونی ترین احساس
نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۶
ساعت : 21:8
نویسنده : رهـانــاز
كانال مارو در تلگرام دنبال كنيد دوستاي گلم

 

 کانال تلگرام بارونی ترین احساس

  baronitarinehsas@


:: برچسب‌ها: کانال تلگرام بارونی ترین احساس, به کانال ما بپیوندید



تولدت مبارک
نوشته شده در دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : 2:16
نویسنده : رهـانــاز

با توام کهنه‌رفیق یاد ایام قشنگی که گذشت♥️
کنج قلبم گرم است، آرزویم همه سرسبزی توست
تن تو سالم و روحت شاداب آنچه شایسته توست، خواهانم♥️
دل یک دانه تو سبز و بهاری، روزگارت خوش باد

می خوای بهترین بخش زندگیم رو بشناسی؟
اون تویی!
به خاطر دوستیمون ازت ممنونم♥️♥️

رضای مهربونه من♥️

گل یاس تو گلدونه خونه تنهاییم♥️

مرسی که بدنیا اومدی♥️

مرسی که این همه بهم عشق دادی♥️

مرسی که این همه سال باهام دوست موندی♥️

مرسی که پیدام کردی♥️

مرسی که دارمت♥️

مرسی که مهربونی♥️

گل خوشبوی سرزمین من تولدت مبارکه من♥️

برات بهترین هارو آرزو میکنم♥️

به آرزوهای قشنگت برسی🪅🎊🎉🎂🎂




خوبیه بیش از حد
نوشته شده در دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۰
ساعت : 3:3
نویسنده : رهـانــاز

مرا از چشم ها انداخت خوبی های بی حدم

که دل را میزند چیزی

که بی اندازه شیرین است...




کافه تنهایی
نوشته شده در پنجشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۰
ساعت : 2:7
نویسنده : رهـانــاز

کــنارش نشســتی توی کـافه و

هوا ســرده ، گونه ت اناری شده

یکی با تو می شینه و سـهم من

حالا دیــگه میـــز کــــناری شده

 

کـــنارت نشســته بــهت زل زده

درست از همونــجا که جـای منه

هوا ســرده ، قهوه سفارش بدبن

حســــاب دوتاتــون به پــای منه

 

میخوام جفتتـــونُ واسه اولیــــن

قراری که داریــــــــد مهمون کنم

اگه عشـق بازی باهاش سختته

بگو مشتـــری ها رو بیـــرون کنم

 

تا نزدیــک میشی به دستای اون

هوا ســـــرد میشه توو پیراهنـــم

تا شـالت رو می بندی به گردنش

یه دردی می پیچــــه توی گـردنم

 

همیــــن که بــهت زل زده کافیــه

دیـــگه روسریت رو عقب تر نــکش

عزیـــــــــز دلم لااقــل پیـــش من

تو تَه مونده ی قهوه شو سر نـکش

 

دیگه جای من توی این کافه نیست

بایــد بی تو راهی بشــم سمت در

به گارســون سپردم مـــزاحم نشه

تا میتـــــــونی از کــافه لذت ببـــــر

 




خداحافظی
نوشته شده در پنجشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۰
ساعت : 2:4
نویسنده : رهـانــاز

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد♫☊
که تو رفتی و ♫☊
دلم ثانیه ای بند نشد♫☊
لب تو میوه ی ممنوع ولی لب هایم♫☊
هر چه از طعم لب ♫☊
سرخ تو دل کند نشد♫☊
بی قرار توئم و ♫☊
در دل تنگم گله هاست♫☊
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست♫☊
با چراغی همه جا ♫☊
گشتم و گشتم در شهر♫☊
هیچ کس، هیچ کس ♫☊
اینجا به تو مانند نشد♫☊
هر کسی در دل ♫☊
من جایِ خودش را دارد♫☊
جانشین تو در این سینه، خداوند نشد♫☊
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند♫☊
تا فراموش شود یادِ تو، هر چند نشد♫☊
من دهان باز نکردم که نرنجی از من♫☊
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد♫☊
بی قرار توئم و ♫☊
در دل تنگم گله هاست♫☊
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست♫☊
───|♫☊ღ♪|───




آسمون و رویا
نوشته شده در پنجشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۰
ساعت : 2:1
نویسنده : رهـانــاز

من به دستای نگاهت دل خود رو می سپارم
هستیم یه قلب پاکه که برات هدیه میارم
واسه ما فرقی نداره که چقدر فاصله داریم
هر جای دنیا که باشیم واسه هم پر در میاریم
میدونم با گوش جونت میشنوی ترانه هامو
میون این همه فریاد میشناسی رنگ صدامو
دل من قد یه دریا اما واسه تو یه برکه
تو برام آب حیاتی بی تو بودن مثل مرگه
توی آسمون رویام تو پری شهر نوری
تو عزیزترین ستاره از یه کهکشون دوری
تو برام رنگ خیالی توی بیرحمی دنیا
مثل آسمون رویا آبی قشنگ دریا


:: برچسب‌ها: بارونی ترین احساس, نوشته عاشقانه



برو
نوشته شده در دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰
ساعت : 5:55
نویسنده : رهـانــاز

انروز که دلت پیش دلم بود گرو

دستان مرا سخت فشردی که نرو

اکنون که دلت به دیگری مایل شد

کفشان‌ مرا جفت نمودی که برو


:: برچسب‌ها: عاشقانه غمگین, بارونی ترین احساس, برو



ساده بودم
نوشته شده در دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰
ساعت : 5:54
نویسنده : رهـانــاز

ساده بودم که تورا ساده تجسم کردم

بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم

اشنا با همه پنجره های شهرم

چون تورا پشت همین پنجره ها گم کردم


:: برچسب‌ها: ساحل نوشته های احساسی, ساده, بارونی ترین احساس



انجا که تو هستی گذری نیست مرا
نوشته شده در دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰
ساعت : 5:52
نویسنده : رهـانــاز

انجا که تو‌هستی گذری نیست مرا

میسوزد و این دل خبری نیست تورا

میخواستم به سوی تو پرواز کنم

اما چه کنم بال و پری نیست مرا


:: برچسب‌ها: بارونی ترین احساس, گذری نیست مرا, نوشته عاشقانه



رضای مهربون تولدت مبارک🪅
نوشته شده در یکشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۰
ساعت : 21:52
نویسنده : رهـانــاز

از زمانی که تورو شناختم هشت نه سال گذشته🪅

و باورم نمیشه به این سرعت از دوستیه ما گذشت🌺

چه پاییزها چه بهار ها چه زمستونایی که باهم‌بودیم

همین ‌جا تو این‌ وبلاگ اینجا شد خونه ما🌺

وچه عیدها و‌چهارشنبه سوری هایی که باهم‌ گذروندیم 

و من تو این سال ها هر روز بیشتر از دیروز🌺 

ازت چیزها یاد گرفتم یاد گرفتم مهربون باشم  

یاد گرفتم همیشه خودم باشم یاد🌺 

گرفتم همرو دوست داشته باشم 

تو بهترین دوستمی تو این بیست و‌چند ساله زندگیم🌺

و‌من هیچوقت روزی که تو بدنیا اومدی و‌فراموش نمیکنم

چون خدا بهم یه دوست خوب قبل اینکه من باشم بهم هدیه داد🌺

سرنوشت مارو اینطوری باهم آشنا کرد

 که بعد شدیم دوستای صمیمیه هم🌺

عزیزم بهترین دوستم سنگ صبورم 

دوست همیشگیم تولدت هزاران بار مبارک🌺

دلم میخواد ینی از تهه قلبم آرزو میکنم همیشه شاد باشی  

تولدت مبارک♥️♥️🥳




نوشته شده در جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹
ساعت : 5:54
نویسنده : رهـانــاز

دردتنهایی درون استخوان پیچیده است

شرح درد از من مخواه این داستان پیچیده است

گفت "دوری" التیام دردهای عاشقی ست
نسخه ما را دلی نامهربان پیچیده است




نوشته شده در جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹
ساعت : 5:53
نویسنده : رهـانــاز

مه گرفته‌ست ابتدای مرا
مه گرفته‌ست انتهای تو را

آخر قصّه را نمی‌بینم
جاده گم کرده ردّ پای تو را ...




نوشته شده در جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹
ساعت : 5:52
نویسنده : رهـانــاز

در نگاهِ من 
یک خروار دلتنگی ست. 
های ! این بود مزدِ عشق؟! 




نوشته شده در جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹
ساعت : 5:51
نویسنده : رهـانــاز

بوے عطرت ڪہ شنفتم بہ لبم جان آمد
منم آن گل ڪہ نچیدے و زمستان آمد ...




نم‌نم باران
نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹
ساعت : 4:2
نویسنده : رهـانــاز

بریز ای نم نم باران
دلم خون شد ز تنهایی
اسیردردم ای باران 
چرادردم نمی کاهی 
ببارای قطره ی مرهم
زبانم تشنگی دارد
به این دل خسته عاشق 
که او هم عالمی دارد




نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹
ساعت : 4:0
نویسنده : رهـانــاز

تا خم نشی کسی سوارت نمیشه👍🏻




بال و پر شکسته
نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹
ساعت : 3:59
نویسنده : رهـانــاز

آنجا که تو هستی گذری نیست مرا

میسوزد و این دل خبری نیست تورا

میخواستم به سوی تو پرواز کنم

اما چه کنم بال و پری نیست مرا....




ساده بودم
نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹
ساعت : 3:57
نویسنده : رهـانــاز

ساده بودم که تورا ساده تجسم کردم

بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم

آشنا با همه پنجره های شهرم

چون تورا پشت همین پنجره ها گم کردم




بی وفایی
نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹
ساعت : 3:56
نویسنده : رهـانــاز

آنروز که دلت پیش دلم بود گرو

دستان مرا سخت فشردی که مرو

اکنون که دلت به دیگری مایل شد

کفشان مرا جفت نمودی که برو....




زمستان فصل سرما نیست
نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹
ساعت : 3:53
نویسنده : رهـانــاز


من از جنس فروغم
هنوزم عشق میدانم
هنوزم عاشقی را خوب می خوانم
منم همچون فروغ خفته در ایام
دلم تنگ است،
برای اندکی ایمان
زنان زاده ی دی را هراسی نیست
از سرما
زمستان فصل سرما نیست
زمستان فصل گرم عاشقان غرق زیباییست
زمستان فصل اغازیست که پایانش پر از شادیست