پیغام مدیر :
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش به من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
 
 
.
سامانه پیامکی بافق پیام رسان
جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس
سامانه پیامکی 1334 1333 5000 آمادگی دریافت اس ام اس های زیبای شماست :
.

کانال تلگرام دنیای پیامکهای ناب

.

کانال تلگرام دنیای پیامک

..

جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس/حوادث

تازه های سرگرمی

.
 



.
سلا م ای بی وفا ،‌ ای بی ترحم... مريم حيدر زاده
نوشته شده در دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲
ساعت : 1:12
نویسنده : ℜ℮zα
سلا م ای بی وفا ،‌ ای بی ترحم

سلام ای خنجر حرفای مردم

سلام ای آشنا با رنگ خونم

سلام ای دشمن زیبای جونم

بازم نامه می دم با سطر قرمز

آخه این بار شده من با تو هرگز

نمی خوام حالتو حتی بدونم

تعجب می کنی آره همونم

همونی که زمونی قلبشو باخت

همون که از تو یک بت ،‌ یک خدا ساخت

همونی که برات هر لحظه می مرد

که ذکر نامتو بی جون نمی برد

همونم که می گفتم نازنینم

بمیرم اما اشکاتو نبینم

همون که دست تو ،‌ مهر لباش بود

اگه زانو نمی زد غم باهاش بود

حالا آروم نشستم روی زانوم

ولی دیگه گذشت اون حرفا ،‌ خانوم

تعجب می کنی آره عجیبه

می خوام دور شم ازت خیلی غریبه

خیال کردی همیشه زیر پاتم ؟

با این نامردیات بازم باهاتم ؟

برات کافی نبود حتی جوونیم

تموم شد آره گم شد مهربونیم

دیگه هر چی کشیدم بسه دختر

نمی بینیم همو این خوبه ،‌ بهتره

دیگه بسه برام هر چی کشیدم

فریبی بود که من از تو ندیدم

دروغی هست نگفته مونده باشه ؟

کسی هست تو خیال تو نباشه ؟

عجب حتی دریغ از یک محبت

دریغ از یک سر سوزن صداقت

دریغ از یک نگاه عاشقونه

دریغ از یک سلام بی بهونه

نه نفرینت چرا ، این رسم ما نیست

اگر چه این چیزا درد شما نیست

گل بیتا چرا اخمات توهم شد؟

چیه توهین به ذات محترم شد ؟

دیگه کوتاه کنم با یک خداحافظ

که عشق ما رسید به سد هرگز

...

شعر از مريم حيدر زاده


:: موضوعات مرتبط: مریم حیدر زاده
:: برچسب‌ها: سلا م ای بی وفا, ‌ ای بی ترحم, مريم حيدر زاده, اشعار مريم حيدر زاده



مریم حیدر زاده
نوشته شده در پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۲
ساعت : 13:40
نویسنده : ℜ℮zα

لبی شبيه لبت تشنه سخن دارم

چه اتفاق غريبی که با تو من دارم

منو تو هر دو به زخم سکوت محکوميم

غم تو کهنه ولی من غمی دگر دارم

دلم گرفته از اينجا کسی به فکرم نيست

دلم خوش است که به شهر شما وطن دارم

ز بس که فاصله افتاده بين ما و شما

هميشه فکر بريدن ز اين وطن دارم


:: موضوعات مرتبط: مریم حیدر زاده
:: برچسب‌ها: مریم حیدر زاده



مریم حیدر زاده - شعر بچه بودم
نوشته شده در پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۲
ساعت : 1:27
نویسنده : ℜ℮zα

بچه بودم، نه دیگه منتظر زنگ بودم

نه دیگه واسه تو، این همه، دلتنگ بودم

 

بچه بودم تو نبودی، شبا زود خوابم می برد

دل کوچیکم، فقط غصه بازی رو می خورد

……


بقیه در ادامه مطلب


:: موضوعات مرتبط: ---------------، مریم حیدر زاده
:: برچسب‌ها: مریم حیدر زاده