پیغام مدیر :
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش به من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
 
 
.
سامانه پیامکی بافق پیام رسان
جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس
سامانه پیامکی 1334 1333 5000 آمادگی دریافت اس ام اس های زیبای شماست :
.

کانال تلگرام دنیای پیامکهای ناب

.

کانال تلگرام دنیای پیامک

..

جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس/حوادث

تازه های سرگرمی

.
 



.
ديشو  ديدمش  قَنْ  تو  دِلوم افتيد  و  اُوْ  شد
نوشته شده در یکشنبه ۹ آبان ۱۳۹۵
ساعت : 14:38
نویسنده : ℜ℮zα

ديشو  ديدمش  قَنْ  تو  دِلوم افتيد  و  اُوْ  شد

رفتم  بيخُكِشْ  جَلْدي  پا  تُنْ  كِرْد و جلو شد

ردّش دو سه  ميدون را پا  شَخْ  كِرْدَمو رفتم

 گم   شد   نميدونم  توي  جنجالي   چطو  شد

وَخْتيكه  وارِخْ   تاريكي    كِفتِشْ   را   گرفتم

گُفْ خاك تو سَرُم بِزا بِرم  من خونه شو شد

تا رَف بِگَه چه ، دو تا ماچِش خوردم و افتيد

 گفتم   چِدَه   گُف  بيخودي   كَلَّمْ  كَلَه تُوْ  شد

گفتم  آكيُكْ   زشته  بُلَنْ   شو   جگرت   شَم

وَرْخاس و تکون رَخْتِشو و غرغر زد و رو شد

 شعار: فرخی یزدی


:: موضوعات مرتبط: اشعار فرخی یزدی
:: برچسب‌ها: اشعار طنز یزدی, فرخی یزدی, شعر یه لهجه یزدی, اشعار فرخی یزدی