پیغام مدیر :
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش به من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
 
 
.
سامانه پیامکی بافق پیام رسان
جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس
سامانه پیامکی 1334 1333 5000 آمادگی دریافت اس ام اس های زیبای شماست :
.

کانال تلگرام دنیای پیامکهای ناب

.

کانال تلگرام دنیای پیامک

..

جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس/حوادث

تازه های سرگرمی

.
 



.
لطیفه های خنده دار کودکانه
نوشته شده در سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲
ساعت : 17:28
نویسنده : ℜ℮zα
غضنفر می ره رستوران می گه: جوجه دارین؟

گارسون:آره

می گه: دونش بدین نمیره!


ــــــــــــ

  حیف نون می ره هتل. صبح روز اول می ره توی رستوران هتل صبحانه بخوره می بینه

روی تابلو نوشته: از ساعت 7 الی 11 صبحانه... از ساعت 11 الی 5 ناهار و از ساعت 5 الی 11 شب

شام سرو می شود... پیش خودش می گه: پس من کی وقت کنم برم شهر رو ببینم؟



 معلم: نام پدرت چیست؟

دانش آموز: پدرم نام های مختلفی دارد. من به او می گویم بابا، مادرم می گوید پدر بچه ها،

نوکرمان می گوید آقا و بقال محلمان می گوید بدحساب!



 اولی: من هر وقت چیزی در کله ام فرو رود، دیگر بیرون نمی آید و فراموش نمی کنم.

دومی: پس چرا پولی را که از من قرض گرفتی، یادت رفته و پس ندادی؟

اولی: برای این که پول در جیبم فرو رفت نه در کله ام!



 دو هندوانه فروش نزدیک به هم بساط کرده و مشغول فروش هندوانه بودند.

اولی فریاد می زد: بیا که هندوانه دارم، قند عسل، نبات، قرمز قرمز، بیا بیا به شرط چاقو،

هندوانه فروش دومی بدون این که فریاد بزند، خطاب به عابران می گفت: هرچی اون می گه منم دارم!



 از خسیسی پرسیدند: تو در دنیا چه آرزویی داری؟

گفت: آرزو دارم کچل شوم و دیگر پول سلمانی ندهم!



 یکی از قبایل آدم خوار مرد کله تاسی را دستگیر می کنند و نزد رئیس خود می برند

و از رئیس می پرسند با این مرد تاس چه کنیم؟ رئیس می گوید: از او تاس کباب درست کنید!




:: موضوعات مرتبط: لطیفه های خنده دار کودکانه
:: برچسب‌ها: لطیفه های خنده دار مخصوص کودکان