پیغام مدیر :
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش به من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
 
 
.
سامانه پیامکی بافق پیام رسان
جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس
سامانه پیامکی 1334 1333 5000 آمادگی دریافت اس ام اس های زیبای شماست :
.

کانال تلگرام دنیای پیامکهای ناب

.

کانال تلگرام دنیای پیامک

..

جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس/حوادث

تازه های سرگرمی

.
 



.
شعر
نوشته شده در دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵
ساعت : 14:1
نویسنده : ℜ℮zα

اشعار عاشقانه

 

دوش دیدم یار من بنشسته بود
از جدایی ها دگر دل خسته بود

عاشقم بود عشق او پیوسته بود
عهد وپیمان با دل من بسته بود

او سکوتم را دیده بر من رو نمود
بهر من می گفت تویی بود ونبود

وعده با من در خیابان بسته بود
نغمه ی عشق از برایم می سرود

نا گهان باران ببارید همچو رود
دیده بگشودم دگر چیزی نبود

:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: اشعار عاشقانه, دوش دیدم یار من بنشسته بود, شعرهای ناب, فاز سنگین