پیغام مدیر :
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش به من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
 
 
.
سامانه پیامکی بافق پیام رسان
جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس
سامانه پیامکی 1334 1333 5000 آمادگی دریافت اس ام اس های زیبای شماست :
.

کانال تلگرام دنیای پیامکهای ناب

.

کانال تلگرام دنیای پیامک

..

جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس/حوادث

تازه های سرگرمی

.
 



.
اعتراف میکنم (طنز)
نوشته شده در دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۲
ساعت : 23:46
نویسنده : ℜ℮zα

اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی بارون میومدو رعد وبرق میشد

مادربزرگم میگفت:آسمون میخواد بیفته

چقد خنگ بود

ما باور میکردم خو

چیه ساده بودم


:: موضوعات مرتبط: ---------------، اعتراف میکنم (طنز)
:: برچسب‌ها: اعتراف میکنم, طنز, مادربزگ, بچه بودیم