پیغام مدیر :
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش به من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند
 
 
.
سامانه پیامکی بافق پیام رسان
جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس
سامانه پیامکی 1334 1333 5000 آمادگی دریافت اس ام اس های زیبای شماست :
.

کانال تلگرام دنیای پیامکهای ناب

.

کانال تلگرام دنیای پیامک

..

جملات کوتاه و زیبا و اس ام اس/حوادث

تازه های سرگرمی

.
 



.
چه زيبا گفت فروغ فرخزاد
نوشته شده در پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۶
ساعت : 10:19
نویسنده : ℜ℮zα

چه زيبا گفت فروغ فرخزاد.....

دلت را بتکان.......
اشتباهاتت وقتي ا؋ـتاد روي زميـن.....
بگذار همانجا بماند.....

؋ـقط از لا به لاي اشتباه هايت،
يک تجربـه را بيرون بکش.......
قاب کن ....
و بزن به ديوار دلت......
اشتباه کردּن اشتباه نيست.........
در اشتباه ماندنּ اشتباه است......

:: موضوعات مرتبط: کافه شعر-شعرهای عاشقانه، اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: اشعار زیبا, فروغ فرخزاد, اشعار شاعرانه



اشعار زیبا
نوشته شده در پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
ساعت : 12:28
نویسنده : ℜ℮zα
یک نفر هست که از پنجره‌ها
نرم و آهسته مرا میخواند

گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم میماند

یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست‌

مثل دوران خوش کودکیم‌
پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌

یک نفر هست که چون چلچله‌ها
روز و شب شیفته پرواز است

توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است

یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم میروید

آسمان، باد، کبوتر، باران‌
قصه‌اش را به زمین میگوید

یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا میخواند

گاهگاهی ز خودم میپرسم
از کجا اسم مرا میداند ...

:: موضوعات مرتبط: جملات عارفانه، اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: اشعار زیبا, اشعار شاعرانه, کانال بافق پیام رسان, زیباترین سروده ها



دعایت میکنم
نوشته شده در پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
ساعت : 11:52
نویسنده : ℜ℮zα
دعایت می کنم ، عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی ، بی عشق نازیباست

دعایت می کنم ،
با این نگاه خسته ، گاهی مهربان باشی
به لبخندی ، تبسم را به لب های عزیزی ، هدیه فرمایی
بیابی ، کهکشانی را ، درون آسمان تیره شب ها
بخوانی نغمه ای با مهر

دعایت می کنم  ، در آسمان سینه ات
خورشید مهری ، رخ بتاباند

دعایت می کنم ، روزی زلال قطره اشکی
بیابد راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات ، جاری شود با مهر

دعایت می کنم ، یک شب تو راه خانه خود ، گم کنی
با دل بکوبی ، کوبه مهمانسرای خالق خود را

دعایت می کنم ، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن ، و حتی کمتر از آن
فاصله داری
و هنگامی که ابری ، آسمان را با زمین ، پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را ، از نوازش های بارانی

دعایت می کنم
روزی بفهمی ، گرچه دوری از خدا
اما خدایت با تو نزدیک است

دعایت می کنم ، روزی دلت بی کینه باشد ، بی حسد
با عشق
بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی ، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی ، سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را

دعایت می کنم ، روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پر کنی از حاجت و
با او بگویی :
بی تو این معنای بودن ، سخت بی معناست

دعایت می کنم روزی
نسیمی ، خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم ، بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور

دعایت می کنم وقتی به دریا می رسی
با موج ها ی آبی دریا ، برقص آیی
و از جنگل ، تو درس سبزی و رویش ، بیاموزی
بسان قاصدک ها ، با پیامی ، نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی ، بر تن عریان مسکینی ، بپوشانی
به کام پر عطش ، یک جرعه آبی ،  بنوشانی

دعایت می کنم روزی بفهمی ،
در میان هستی بی انتها ، باید تو می بودی
بیابی جای خود را ،  در میان نقشه دنیا

برایت آرزو دارم
که یک شب ، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب ، دیدار فردا را ، به یاد آرد

دعایت می کنم عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی ، آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامیکه می پرسد ز تو ، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق ؟
 عاشق معشوق ؟
آری ، بگویی هیچکس

دعایت می کنم روزی بفمهمی ای مسافر ، رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در  لحظه های روشن  با او

دعایت می کنم ای مهربان همراه
تو هم ، ای خوب من
گاهی دعایم کن ...


شعر از : کیوان شاهبدغی

:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: دعایت میکنم, کانال تلگرام بافق پیام رسان, عطر خدا, شعر زیبای دعایت میکنم



سلام ای یار دور از ما نشسته
نوشته شده در شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
ساعت : 8:43
نویسنده : ℜ℮zα
سلام ای یار دور از ما نشسته
سلام ای بدتر از ما دل شکسته !

سلام ای آشنا همچون غریبان
سلام ای عشق من ، ای بهتر از جان !

سلام سالار گلهای بهاری ؛
سلام ای برتر از صوت قناری !

سلام خورشید من در روز سردم ؛
سلام ای مرهم و داروی دردم !

سلام ای با وفا ای با مروت ؛
سلام ای ساز و گیتار محبت !

سلام کردم نگی در یاد ما نیست ؛
سلام کردم نگی اهل وفا نیست !

سلام کردم نگی تو بی وفایی ؛
سلام کردم بگم خوب نیست جدایی !
                                                    
#شهریار

:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: سلام ای یار دور از ما نشسته, شهریار, اشعار زیبا از شهریار, بافق پیام رسان



اشعار شاعرانه
نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵
ساعت : 8:28
نویسنده : ℜ℮zα
گاه گاهى با خودم نامهربانى ميكنم
 با خودم لج مى كنم با غم تبانى ميكنم

مى نشينم چاى مى نوشم كنار پنجره
بى كسى هاى خودم را ديدبانى مى كنم

اب مى ريزم به روى خاك گلدان هاى خشك
آب پاش خانه را دارم روانى مى كنم

چشم مى دوزم به دستانى كه در دست تو بود
خاطرات رفته ام را بازخوانى مى كنم

بى نشانى رفتى و دلتنگ ماندم چاره چيست
نامه ها را مى نويسم بايگانى مى كنم

آه حالا كه خودت اينجا كنارم نيستى
در كنار عكس تو شيرين زبانى ميكنم .💫🍃




کانال بافق پیام رسان🌹✨


https://telegram.me/bafgh20

:: موضوعات مرتبط: کافه شعر-شعرهای عاشقانه، اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: اشعار شاعرانه, ترانه های زیبا, کافه شعر, کانال تلگرام بافق پیام رسان



اشعار زیبا
نوشته شده در چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۵
ساعت : 16:26
نویسنده : ℜ℮zα
غمگین مباش..
یک روز صبح از خواب برمی خیزی
ستاره ها را ازگیسوانت پایین می ریزی
ماه را درون صندوقچه ی
اتاقت می گذاری
از چشمانت رد شب را بیرون کن
امروز صبح دیگری ست
به لبهایت گلهای سرخ بزن
گردن بندی از مرواریدهای دریا
ناخن هایت را به رنگ دلم رنگ کن
امروز صبح دیگری ست
مطمئن باش من عاشق تو خواهم ماند..
تا باز شب بیاید و..
کهکشان راه شیری
درون وجودت حلول کند...!💫🍃

نزار قبانی


@bafgh20💫🍃





:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: اشعار شاعرانه, نزار قبانی, شعرهای زیبا از شاعران ایران, زیباترین اشعار



اشعار زیبا از حافظ
نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
ساعت : 16:18
نویسنده : ℜ℮zα
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
حالیا خانه برانداز دل و دین من است
تا در آغوش که می‌خسبد و همخانه کیست
باده لعل لبش کز لب من دور مباد
راح روح که و پیمان ده پیمانه کیست
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
بازپرسید خدا را که به پروانه کیست
می‌دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مایل افسانه کیست
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو
زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست💫🍃

حافظ

کانال تلگرام بافق پیام رسان



@bafgh20

:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: اشعار شاعرانه, حافظ, اشعار زیبا از حافظ, فال حافظ



اشعار شاعرانه - حسين منزوى
نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
ساعت : 16:10
نویسنده : ℜ℮zα
گاهی‌همین‌که دل‌به‌کسی‌بسته‌ای، بس است
بغضت ترک‌ ترک شد و نشکسته‌ای، بس است

گاهی فقط همین که به امّیدِ دیگری
از خود غریبه‌تر شدی و خسته‌ای، بس است

اهل زمین همیشه زمین‌گیر می‌شوند
یک بال اگر از این قفست رَسته‌ای، بس است

در مرزِ عشق و وصل، تو ابن‌السّلام باش
با این‌همه تضاد، چو پیوسته‌ای، بس است!

این دور، دورِ حدّاقل‌های عاشقی ست
در حدّ یک نگاه که وابسته‌ای، بس است...❤️

حسين منزوى

:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: اشعار شاعرانه, حسين منزوى, شعرهای زیبا از شاعران ایران, زیباترین اشعار



اشعار شاعرانه از  محمد نجفى
نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
ساعت : 16:6
نویسنده : ℜ℮zα
وقتی دعا کردی که از تو دست بردارم
اصلا تصور هم نکردی دوستت دارم؟

هر دو دعا کردیم اما متضاد هم
حتی خدا من را جدا می خواست از یارم

من شاعر بالقوه ای بودم که بعد از تو
شوری عجیب افتاده در دیوان اشعارم

ای چشم های روشنت دار و ندار من
لطفی کن از این بیشتر دیگر میازارم

صد بار دیگر هم اگر عاشق شود این دل
باز عشق را از چشم های تو طلبکارم

محمد نجفى

:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: اشعار شاعرانه, محمد نجفى, شعرهای زیبا از محمد نجفی, شعر و شاعری



اشعار شاعرانه - عطار
نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
ساعت : 16:2
نویسنده : ℜ℮zα
حدیث عشق در دفتر نگنجد
حساب عشق در محشر نگنجد

عجب می‌آیدم کین آتش عشق
چه سودایی است کاندر سرنگنجد

برو مجمر بسوز ار عود خواهی
که عود عشق در مجمر نگنجد

درین ره پاک دامن بایدت بود
که اینجا دامن تر درنگنجد

هر آن دل کاتش عشقش برافروخت
چنپان گردد که اندر برنگنجد

دلی کز دست شد زاندیشهٔ عشق
درو اندیشهٔ دیگر نگنجد

برون نه پای جان از پیکر خاک
که جان پاک در پیکر نگنجد

شرابی کان شراب عاشقان است
ندارد جام و در ساغر نگنجد

چو جانان و چو جان با هم نشینند
سر مویی میانشان درنگنجد

رهی کان راه عطار است امروز
در آن ره جز دلی رهبر نگنجد

عطار     

:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعرانه
:: برچسب‌ها: اشعار شاعرانه, عطار, اشعار زیبا از عطار, اشعار زیبا از شعاران ایران